سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چرا شروع جنگ را هفته دفاع مقدس می نامیم؟


اساساً هرکشوری
پایان جنگ ویا هر بحرانی را گرامی می دارد. مگر در پایان هشت سال دفاع
مقدس ما پیروز مطلق میدان نبرد نبوده ایم؟که شروع جنگ که از تلخترین
روزهای دفاع مقدس است را گرامی میداریم. در این مقاله ما سعی می کنیم که
به این مساله بپردازیم که چرا هفته اول جنگ به نام دفاع مقدس نام گذاری
شده است؟
و با تاکید بر این که بیش از نیمی از جمعیت کشور را جوانان زیر 30 سال
تشکیل می دهند. و با توجه به اهمیتی که دوران دفاع مقدس در تاریخ معاصر
ایران داردکه همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخش هایی از این
سرزمین پهناور به دست بیگانگان بوده است.
به گونه ای که می توان گفت در دویست سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه
قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده
است. اما علی رغم پشتیبانی قدرت های بزرگ از عراق، روند مذکور در جنگ
ایران و عراق ادامه پیدا نکرد و سرفصل جدیدی از تاریخ ایران را در صفحات
تاریخی به ثبت رساند. در این جنگ نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست
نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین
الملل معرفی شد.پس چرا؟ بسیاری از جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب کمترین
توجه را به آن دارند و کمترین خاطره های آن دوران مهم را با خود ندارند.
با توجه به این که هنوز نسلی که مستقیم در دفاع مقدس حضور داشته است زنده
و گواه تاریخی این واقعه عظیم است.(رزمندگان،آزدگان،جانبا زان وخانواده
معظم شهدا)
مقاله حاضر به چهار بخش تقسیم گردیده است: ابتدا وضعیت ایران قبل از جنگ ،
در بخش دوم وضعیت ایران در شروع جنگ و بخش سوم پایان جنگ و بخش چهارم بعد
از جنگ.

بخش اول:وضعیت ایران قبل از شروع جنگ
انقلاب اسلامی که ازجهات متعدد با سایر انقلاب ها متفاوت بود.
ودرتعارض مستقیم با قدرتهای سلطه گر قرارداشت. و همین تفاوت وتعارض باعث
شده بود که غیر پیش بینی باشد. وهمین موضوع موجب نگرانی قدرتهای بزرگ شده
بود.لذا ازهمان ابتد با مقابله ی همه جانبه وجدی انان مواجه شد.وقدرتهای
بزرگ برای اینکه کشورهای منطقه را همراه خودکنند.صدور اندیشه های انقلاب
اسلامی برای کشورهای منطقه را خطرناک عنوان می کردند .ومدعی این بودند
انقلاب اسلامی درصدد سرنگونی حکومتهای آنان است.
امام خمینی قدس سره درتشریح صدور انقلاب می فرماید « این معنی غلط را از
صدور انقلاب برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همة کشورهای
مسلمین را از خودمان می‌دانیم. همة کشورها باید در محل خودشان باشند...
معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار شوند و خودشان را از این
گرفتاری که دارند و تحت سلطه‌ای که هستند و از این که همه مخازن آنها دارد
به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‌کنند، نجات دهند... ما
می‌خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد، این بیداری و اینکه خودشان را از
ابرقدرتها فاصله دادند و دست آنها را از مخازن خود کوتاه کردند، این در
همه ملتها و در همة دولت‌ها واقع بشود، آرزوی ما این است.»
دراین دوره کشوربا بحران و چالشهای فراوانی روبرور بود. از لحاظ سیاسی ،
اقتصادی و فرهنگی. که این فشارها عمدتاٌ ازسوی قدرت های بزرگ و کشورهای
منطقه ای به ایران تحمیل می شد. تاشاید بتوانند ایران را به پای میز مذکره
بکشانند.
در درون ایران گروه های سیاسی اعم از منافقین ، ملی مذهبی ها ، لیبرال ها
و جریان های سیاسی دیگر که فکر می کردند بدون حمایت قدرتهای بزرگ نمی
شود.کشور را اداره کرد.با ایجاد غائله گنبد ، کردستان ، ترور شخصیت ها و
آدم های موثر انقلاب اسلامی با تلاش در حذف نیروهای انقلابی و وفادار به
حضرت امام خمینی (ره) خواهان بدست گرفتن حکومت و جدائی دین از سیاست
بودند. در حالی که حضرت امام خمینی (ره)تاکید بر پیوستگی دین وسیاست
داشت.چرا که اندیشه دینی باعث استقلاق وعزت بود.درحالی که جدایی دین
ازسیاست باعث همان وابستگی ها دوران طاغوت می شد. که تمامی این جریانها
وابسته به حمایتهای قدرتهای سلطه گر بود.اتقافات دیگری هم دراین دوره رخ
می دهد. تلاش برای کودتا توسط عوامل نظامی وابسته به خارج «کودتای نوژه»
،عملیات مستقیم نظامی (حمله به طبس) توسط آمریکا صورت گرفت.
از لحاظ ا قتصادی: مشکلات اقتصادی ایران در سالهای 58 و 59 کمتر از مشکلات
سیاسی نبود، در سالهای قبل از پیروزی به دلیل اعتصابات انجام گرفته در
بخشهای اقتصادی کشور بویژه در شرکت نفت که اقتصاد ایران به فروش آن بستگی
داشت، عملاً اقتصاد کشور فلج شده بود، تقریباً تمامی بنگاهای تجاری و
کارخا نجات به علت وابستگی به خارج و بلوکه شدن دارائی‌های ایران در
بانکهای امریکا و تحریم اقتصادی ایران ازسوی امریکا تعطیل بودند. اگرچه
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان امام راحل(ره) کارگران و کارمندانی
فعالیت خود را از نو آغاز کردند. لکن به دلیل عدم انسجام سیاسی در داخل و
تحریک گروهکهای وابسته حرکت اقتصادی شکل مناسبی نداشت. کشور شدیداً در
رکود اقتصادی بسر می برد.
ازلحا ظ فرهنگی هم دجار بحران بودیم زیرا درگذشته تقریباً فرهنگ غربی بر
کشور حاکم بود.« متاسفانه هنوز آن نوع فرهنگ درجامعه ما جاری است» ولیکن
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حال گذر وتطبیق خود با جامعه بود. که خود
این دوگانگی فرهنگ تاثیر بسزایی در مراحل مختلف انفلاب ودفاع مقدس داشت.

بخش دوم :شروع جنگ واوضاع نظامی ایران
اوضاع نظامی ایران در سالهای 58 و 59 به مراتب بدتر از اوضاع سیاسی و
اقتصادی بوده است. ارتش جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در 22
بهمن سال 57 دچار تحولات عمده‌ای گردید. زیرا ساختار ارتش متناسب با منافع
شاه و اولویت‌های سیاسی امریکا در منطقه بوده است و با آن ساختار
نمی‌توانست در خدمت اهداف انقلاب اسلامی قرار گیرد. حضرت امام خمینی(ره)
ضمن تأکید بر حفظ انسجام ارتش، فرصت لازم را در اختیار این نیرو قرار داد
تا ساختار جدید خود را بر مبنای معیارهای ارتش مکتبی توسعه دهد، اما به
دلیل اینکه سازمان و ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از قطع وابستگی ها که تا
عمق استخوان ارتش طاغوت نفوذ کرده بود و خروج کارشناسان نظامی و فرار
فرماندهان نظامی به خارج از کشور که عمدة فنون و تخصص‌های نظامی را در
اختیار داشتند. از ارتش و تصفیه امرای خائن و سرسپرده بخصوص بعد از کودتا
نوژه و اقدامات دولت بازرگان مبنی بر کاهش نیروهای ارتش ، به طوری که در
تاریخ 9/2/58 اعلام داشت که ایران به ارتش 500 هزار نفری نیازی ندارد و
تعداد ارتشیان کاهش خواهد یافت. و از سوی دیگرکاهش مدت خدمت سربازی از 24
ماه به 12 ماه و اعزام کادرهای ارتش به محلهای سکونت و زادگاه
خود،ودراقدامی مشکوک در زمینه لغو قراردادهای نظامی، از قبیل لغو قرارداد
خرید شش فروند زیردریایی از آلمان و لغو قراردادهای نظامی امریکا، که در
مجموع کاهش توان نظامی و عدم امکان توسعة طرحهای ساختاری ارتش هدف آن بوده
است.از دیگر اقدامات دولت بازرگان است که سازمان ارتش را دچار تزلزل
کرد.وشعارها انحلال ارتش از سوی گروهکهای مخالف هماهنگ با سیاست کاهش توان
دفاعی ارتش از سوی لیبرالها. و این موضاعات باعث نوعی از هم گسیختگی در
مجوعه ارتش بوجود اورد. بدلیل شرایط خاص انقلاب اسلامی و مرحله دگرگونی و
عبور ارتش از ارتش شاهنشاهی به ارتش اسلام به کندی پیش می رفت ولی بعدها
با حذف بنی صدر با حاکمیت نیروهای خط امام بر ارتش این تحول با سرعت
زیادتر انجام شد.« طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق سه ماه قبل از حمله طی
تحلیلی از اوضاع ایران می‌نویسد: امروز ارتش ایران از هم پاشیده شده استـ»
سپاه نیز بطور دائم درگیر با ضد انقلاب بود و فرصت برپایی تشکیلات و
سازمانی که بتواند جلوی تهاجمی نظیر حمله عراق را بگیرد پیدا نکرده بود و
همچنین در همین شروع جنگ جریان های حاکم بر کشور (گروه های لیبرال) بیشتر
درصدد تضعیف سپاه بودند تا تقویت، چون سپاه وفادار به امام (ره) و نظام
جمهوری اسلامی بود.
وضعیت بسیج هم مبهم بود ، با وجود این که سپاه پاسداران تشکیلات بسیج را
سازماندهی کرده بود تا مدت ها این کشمکش وجود داشته که بسیج وابسته به
سپاه باشد یا نباشد
رژیم بعثی عراق با اطلاع کامل از وضعیت نظامی،سیاسی واقتصادی ایران در 31
شهریور 1359 با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری
اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس
جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن
قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد .
جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار
جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح
‌های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیری‌های
نظامی در صدد تضعیف نظام بودند.
امام خمینی قدس سره در مورخه 31 شهریور 1359، در پیامی به مناسبت باز شدن مدارس درباره ی آغاز جنگ تحمیلی فرمودند.
«این جنگ، جنگ با اسلام است به هواداری کفر و یک همچنین جنگی برخلاف رضای
خداست. و خدای تبارک و تعالی نخواهد بخشید بر این کسانی که بر ضد اسلام
قیام کنند به واسطه ی همراهی با کفر.» همچنین امام قدس سره اولین فرمان
خود را درباره جنگ در تاریخ 1/7/1359، صادر فرمودند. ( 1)
در این میان، به دلیل حضور نیروهای لیبرال در رأس امور، از جمله وجود بنی
صدر به عنوان ریاست جمهوی، تحریمی داخلی علیه مدافعان انقلاب، صورت گرفت.
وبه شدت جلوگیری می کرد از حضور سپاه ونیروهای مردمی درجنگ وهمواره ادعا
میکرد که این ها دخالت غیر تخصصی است.در امور جنگ.وهمین امر باعث شد که
عراق موفق به تصرف شهرهای مرزی از شمالی ترین نقطه تا سر انجام
خرمشهرگردید.سرانجام حضرت امام خمینی قدس سره با توجه به موضع منفی بنی
صدر درقبال رزمندگان ارتش اسلام وی رادر تاریخ21/3/1360ود را از فرماندهی
نیروهای مسلح عزل وبلافاصله مجلس عدم کفایت وی را تصویب کرد.
وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر
آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپس‌گیری مناطق اشغالی
شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامن‌الائمه که به محاصره آبادان پایان
داد در عملیات طریق‌القدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ،
غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتح‌المبین آزاد شد و در نقطه اوج
پیروزی‌ها در عملیات بیت‌المقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیات‌ها
به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی
اجرا می‌شد....

بخش سوم:پایان جنگ
جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم
بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود،
بلکه تمام سرزمین اسلامی ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.
تجاوز عراق به ایران که در31 شهریور 1359(سپتامبر 1980)، آغاز شد و به مدت
8 سال ادامه یافت، طولانی ترین و بی سابقه ترین جنگ متعارف قرن حاضر به
شمار می رود، چرا که جنگ جهانی اول و دوم مدتی کمتر از هشت سال ادامه
یافتند و جنگ های دیگر، مانند جنگ ویتنام شمالی و جنوبی نیز به عنوان یک
جنگ متعارف همانند جنگ ایران و عراق شناخته نشده است. تاریخ از هشت سال
جنگ برای ایران، شرف و آزادگی و مقاومت و ایمان به خدا را در صفحات خود
ثبت کرد، اما از متجاوز و متحدان او که طی هشت سال او را یاری و تشویق
کردند، جز به زشتی یاد نخواهد کرد.
امام خمینی قدس سره فرمودنند. هر روز ما در جنگ برکاتی داشته‌ایم که در
همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر
نموده‌ایم ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ایم. ما
در جنگ پرده از چهره تزویر جهان‌خواران کنار زده‌ایم. ما در جنگ دوستان و
دشمنانمان را شناخته‌ایم. ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای
خودمان بایستیم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در
جنگ ریشه‌های انقلاب پربار اسلامی‌مان را محکم کردیم. ما در جنگ حس برادری
و وطن‌دوستی را در نهاد یکایک مردم مان باور کردیم. ما در جنگ به مردم
جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها
می‌توان سالیان سال دفاع کرد. (منشور روحانیت – اسفند 67)
جنگ با تمام فراز و فرودهای فراوانی که در طول هشت سال دفاع مقدس داشت .به
اتش بس ختم شد. این آتش بس در هاله ای از ابهام قراردارد.تکلیف بندهای
قعطنامه 598 چه شد.؟کدام یک از بندهای قعطنامه بطوری جدی پیگیری شد. این
دفاع مقدس ازشروع تهاجم دشمن تا مقاومت و تنبه متجاوز های در طول هشت سال
بیش از 90 عملیات کوچک وبزرگ را در خود جای داده است.تلخی ها وشیرنی های
بسیاری را در یاد ها زنده میکند.
هر چند شروع جنگ تلخ بود. اما این تلخی شیرنیی را به این مردم هدیه داد وکه در حالت عادی برای رسیدن به آنها باید قرنها تلاش کرد.
برپایه فرمایش حضرت امام خمینی قدس سره که فرموند جنگ تا پایان رفع فتنه
بنابراین ما نمی توانیم پایانی برای جنگ (دفاع مقدس)تصور کنیم.امام فرموند
جنگ نعمت است.اثار این برکت نعمت شیرنیی ان همان آغاز جنگ(دفاع مقدس) است
نه با پذیرش قعطنامه.چرا که علیرغم پیروزی قاطع رزمندگان اسلام(جمهوری
اسلامی ایران)این پیروزی به ذائقه رزمندگان اسلام وملت ایران خوش وشیرین
نیامد. زیرا حضرت امام خمینی(ره) پذیرش قعطنامه را به جام زهروتلختر از ان
تعبیر کردند. و در قستمی دیگر ازسخنان خود خطاب به رزمندگان می
فرماید«فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور
مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس
خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر
شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر
برای این خادم تان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران
است.»درحالی که شروع جنگ وادامه ان را نعمت تلقی کردند.رزمندگانی که در
طول دفاع مقدس حضور داشتند.به غیر تکلیف شرعی واحساس مسئولیتی که نسبت به
دفاع مقدس داشتند.بعداز رضای خدا دوست داشتند رهبر و مولای آنها پایان
دفاع مقدس را شیرین تلقی کرده تا آنها به این شیرنیی افتخار کنند.درضمن
دفاع مقدس نه درجنگ بلکه درتمام عرصه های درون انقلاب خودرا نشان داد.حتی
در عرصه های امروز کشور خودنمایی می کند.
حتی حضرت امام(ره) 3/12/1367هفت ماه بعد از پذیرش قعطنامهدرجمع طلاب می
فرمایید. جنگ ما جنگ حق وباطل بود. وتمام شدنی نیست ،جنگ ماجنگ فقروغنا
بود.جنگ ما جنگ ایمان ورذالت بود واین جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
آیا با بیان این گفتار می شود پایانی برای دفاع مقدس را تصور کرد؟که برآن
اساس بزرگ داشتی گرفت؟« هدف از نامگذاری روزها و هفته‌های خاص، بزرگداشت
ارزش‌ها و شناسایی پیوندهای دینی، ملی، فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی در جامعه است که منجر به نوعی همکاری عمومی می‌شود.»ولی آغاز آن
را چرا؟می شود به عنوان اولین گام برای دفاع از هرچه که بدست آورده ای جشن
گرفت.
بقول شهید چمران وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد مشخص می شود.

نام گذری هفته اول شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یعنی از
31شهریورلغایت6 مهرماه به نام هفته دفاع مقدس به دلایل ذیل بهترین زمان می
باشد.و ازچند منظر قابل توجه است.
1-اطاعت وفرمان پذیری از یک مجتعد دینی تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه.
2-ایجاد فضای امن براجرائی شدن شعارهای انقلاب در عرضه های داخلی وخارجی کشور
3-ثبیت انقلاب اسلامی وفراهم شدن زمینه های صدور آن.
4-پلایش عناصر ضد انقلاب از عناصر انقلابی.
5-ظهور ورشد روحیه استقامت،وحدت وپایداری در تمام سطوح جامعه ایرانی.
6-اعتماد به جوانان وظهور نخبگان جدید در اداره جنگ.درتمامی سطوح
7-رشد مهندسی دفاعی درفالب جهاد.
حضرت امام رحمت الله علیه میفرمائید لازم است ملت شریف ایران عموما وخصوصا
دولتمردان وگویندگان ونویسندگان وشاعران وهنرمندان ازاین قشرهای فداکار
هریک به سهم خود قدردانی نمایند ومراحل مختلف پیروزی این حماسه آفرینان را
با گفتارونوشتار وکردار خود در معرض نمایش گذارند.ودر محافل\ هفته جنگ\
فواید ونتایج وپیامدهای آن را برشمارند ،وروح شجاع این رزمندگان بزرگ را
هرچه بیشتر تقویت کنند.
این نگاه حضرت امام به هفته دفاع مقدس است .

1- صحیفه نور – مجموعه رهنمود های امام خمینی قدس سره – بهمن ماه 1362 – جلد 13 – ص 94.

ابراهیم رضاپور
اتل متل یه مادر
پنج شنبه 89/7/1 | محیا







اتل‌ متل‌ یه‌ مادر
نحیف‌ و زار و خسته‌
با صورتی‌ حزین‌ و
دستایی‌ پینه‌ بسته‌

بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌
با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌
اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌

اجاره‌های‌ سنگین‌
خرج‌ مدرسه‌ ما
خرج‌ معاش‌ خونه‌
خرج‌ دوای‌ مینا

بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌
صورتا رو قشنگ‌ کرد

بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
یااینکه‌ بی‌ رنگ‌ مو
موی‌ سیاهو رنگ‌ کرد

وقتی‌ که‌ گفتند بابا
تو جبهه‌ها شهید شد
خودم‌ دیدم‌ یک‌ شبه‌
چند تا موهاش‌ سفید شد

می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا
نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟
بپرس‌ که‌ بعد بابا
چی‌ دیده‌، چی‌ کشیده‌

یا میره‌ داروخانه‌
برا دوای‌ مینا
یا که‌ میره‌ سمساری‌
یا که‌ بهشت‌ زهرا(س‌)

یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌
مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد
یه‌ روز به‌ دنبال‌ کار
پیرِ آدم‌ درمیاد

هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌:
«طعم‌ غذات‌ عالیه‌»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«جای‌ بابات‌ خالیه‌»

بعضی‌ روزا که‌ توی‌
خونه‌ غذا نداریم‌
غذای‌ روز قبلو
برا مینا میذاریم‌

مینا با غم‌ میپرسه‌:
«غذا فقط‌ همینه‌؟»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«بابات‌ کجاس‌ ببینه‌؟»

وقتی‌ که‌ بیست‌ می‌گیرم‌
میاد پیشم‌ میشینه‌
نوازشم‌ می‌کنه‌
نمره‌ها مو می‌بینه‌

میگم‌: «معلمم‌ گفت‌
که‌ نمره هات‌ عالیه‌»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«جای‌ بابات‌ خالیه‌»

یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌
این‌ آقا بقالیه‌
با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌
جای‌ بابات‌ خالیه‌؟»

تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد
با دست‌ تو صورتش‌ زد
با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا
بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟»

میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو
اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌
چرا ازت‌ جدا شد
پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟»

چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌
لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌
بیرون‌ میره‌ از اتاق‌
محکم‌ در و می‌بنده‌

رفتم‌ و از لای‌ در
توی‌ اتاقو و دیدم‌
صدای‌ گریه‌هاشو
از لای‌ در شنیدم‌

داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد
چشاش‌ به‌ عکس‌ اون‌ بود
انگار که‌ توی‌ گلوش‌
یه‌ تیکه‌ استخون‌ بود

«مرتضی‌ جون‌ میدونم‌
زنده‌ای‌ و نمردی‌
بعد خدا و مولا
ما رو به‌ کی‌ سپردی‌؟

دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌
خوش‌ به‌ حالت‌ که‌ رفتی‌
ما اینجا مستأجریم‌
تو اونجا جا گرفتی‌؟

خواستگاریم‌ یادته‌؟
چند تا سکه‌ مهرمه‌
مهریه‌ مو کی‌ میدی‌؟
گره‌ توی‌ کار مه‌

مهریه‌مو کی‌ میدی‌
دختر مون‌ مریضه‌
بیاببین‌ که‌ موهاش‌
تند تند داره‌ میریزه‌

مهریه‌مو کی‌ میدی‌؟
اجاره‌ خونه‌ داریم‌
صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌
دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌

امروز که‌ صاحب‌ خونه‌
اومد برا اجاره‌
همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌
مهلت‌ بده‌ نداره‌

یهو تو کوچه‌ داد زد:
اینا همش‌ بهونه‌اس‌
دق‌ّ اجاره‌ داره‌
دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌

به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌
یا که‌ زن‌ شهیده‌
خونه‌ اجاره‌ کرده‌
یا خونه‌ مو خریده‌؟

درد دل‌ خسته‌مو
فقط‌ برا تو گفتم‌
چون‌ از تموم‌ مردم‌
«به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌

میگم‌ خونه‌ نداریم‌
خیلی‌ مریضه‌ بچه‌
سایة‌ سرنداریم‌
همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌»

با آه‌ خود به‌ عکس‌
بابا جونم‌ جون‌ میده‌
چادرو وَرمیداره‌
موهاشو نشون‌ میده‌

صورتشو میذاره‌
روصورت‌ شهیدش‌
بابام‌ نگاه‌ می‌کنه‌
به‌ موهای‌ سفیدش‌

اشک‌ مامان‌ می‌ریزه‌
روصورت‌ باباجون‌
بابام‌ گربه‌ میکنه‌
برای‌ غمهای‌ اون‌

بابا با چشماش‌ میگه‌
قشنگ‌ِ مهر بونم‌
همسر خوب‌ و تنهام‌
غصه‌ نخور می‌دونم‌

اتل‌ متل‌ یه‌ مادر
نحیف‌ و زار و خسته‌
با صورتی‌ حزین‌ و
دستای‌ پینه‌ بسته‌

دستای‌ پینه‌دارش‌
عجب‌ حماسه‌ سازه‌
دستایی‌ که‌ شوهرش‌
خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌

دستایی‌ که‌ پرچم‌ِ
بابا رو ورمیداره‌
توی‌ خزون‌ غیرت‌
دستایی‌ که‌ بهاره‌

دستایی‌ که‌ عینهو
دست‌ بابا می‌مونه‌
نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ
بابام‌ زمین‌ بمونه‌

دستی‌ که‌ بچه‌هاشو
بسیجی‌ بار میاره‌
بذر غیرت‌ و ایمان‌
تو روحشون‌ میکاره‌

درسته‌ که‌ شوهرش‌
تو جبهه‌ها شهید شد
درسته‌ که‌ موی‌ اون‌
بعد بابا سفید شد

اما خون‌ بابا و
موهای‌ مادر من‌
وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌
سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌

سرخی‌ صورت‌ اون‌
سرخی‌ خون‌ باباست‌
موی‌ سفید مادر
افتخار بچه‌هاست‌

باید فهمیده‌ باشی‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌
صورتا رو قشنگ‌ کرد

باید فهمیده‌باشی‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
یا اینکه‌ بی‌رنگ‌ مو
موی‌ سیاهو رنگ‌ کرد

اتل‌ متل‌ یه‌ مادر
خیلی‌ چیزا میدونه‌
از بی‌مروّتیها
از بازی‌ زمونه‌

ای‌ که‌ در این‌ حوالی‌
غربت‌ مارو دیدی‌
صدای‌ ناله‌های‌
مادرمو شنیدی‌

دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌
چشماتو خیره‌ کردی‌
زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌
فکر کردی‌ خیلی‌ مردی‌؟

تو که‌ به‌ زخم‌ قلب‌
مامان‌ نمک‌ گذاشتی‌
اگه‌ مامان‌ بمیره‌
مادرمو تو کشتی‌

اگه‌ بابام‌ نبودش‌
هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌
مال‌ و منالت‌ که‌ هیچ‌
مادرتم‌ می‌بردن‌

اگه‌ مامان‌ بمیره‌
دق‌ می‌کنم‌، می‌میرم‌
پیش‌ خدا و بابام‌
من‌ جلو تو می‌گیرم


مرحوم ابوالفضل سپهر
برای شادی روحشان صلوات

تابلو نوشته ها
پنج شنبه 89/7/1 | محیا

تابلو نوشته ها

گاهی در جبهه های دفاع
از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی
برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود. در این جا گوشه هایی
از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه رزمندگان سرافراز اسلام در آن
شرایط سخت است را با هم می خوانیم:

1- لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!

2- لطفا سرزده وارد نشوید (همسنگران بی سنگر) (سنگر نوشته است و خطابش موشها و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بی وقت در سنگر تردد می کردند.)

3- مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.

4- مسافر بغداد (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)

5- معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل (کلاه و سربند نوشته)

6- ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز (در اوایل میادین مین می نوشتند و خالی از مطایبه نبود.)

7- ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع

8-ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود)

9- ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.

10- مرگ بر صدام موجی











__________________










11-لبخندهای شما را خریداریم.


12- لطفا پس از رفع حاجت آب بریزید تا کاخ صدام تمیز باشد.


13- ورود برادر ترکش به منطقه ممنوع



14- لطفا وارد میدان مین نشوید.


15- مرگ بر هزاردام این که صدام است.


16- مزرعه نمونه سیب زمینی (تابلو ورودی میادین مین گذاری شده)


17- مشک آهنی (تانکر آب نوشته)


18- من خندانم قاه قاه قاه (این جمله با خط درشت پشت پیراهن شهید مهدی خندان جمعی گردان عمار لشکر 27 نوشته شده بود)


19- من مرد جنگم (الکی من خالی بندم)


20- مواظب باش ترکش کمپوت نخوری (تابلویی بود جلوی در تدارکات در منطقه)


21-نازش نده گازش بده.


22- نامه رسان صدام (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)

23- نزدیک نشوید شخصی است وضو و نماز را باطل می کند. (دمپایی نوشته)


24- نمی تونی لطفا مزاحم نشو (لباس نوشته خطاب به گلوله)

25- نه خسته دلاور


26- ورود افراد متفرقه (منظور پرنده های آهنین توپ و خمپاره) ممنوع


27- ورود ترکش از پشت ممنوع ، مرد آن باشد که از روبرو بیاید


28- نیش زدن انواع عقرب و رتیل ممنوع (چادر نوشته)


29- ورود شیطان ممنوع (تابلو نوشته ای با زغال)


30- وای به روزی که بسیج بسیج بشه






هفتاد و دو شهید به یاری ولایت آمدند!

تیر ماه 1378 بود، سردار باقرزاده اکیپ های تفحص را جمع کرد و گفت: «مردم
تماس می گیرند و درخواست می کنند مراسم تشییع شهدا بگذارید تا عطر شهدا
حال و هوای جامعه را عوض کند.»
سردار گفت: «بروید در مناطق به شهدا التماس کنید و بگویید شما همگی فدایی ولایت هستید. اگر صلاح می دانید به یاری رهبرتان برخیزید.»
چند روز گذشت. یک روز صبح به محور عملیاتی بدر و خیبر رسیدیم. برای رفع
تکلیف، همان جملات سردار را گفتم. ناهار را که خوردیم، برگشتیم به اهواز.
همان روز در شلمچه تعدادی شهید پیدا شد. چند ساعتی بیشتر در پادگان نبودم
که گفتند از هور تماس گرفتند که شهیدی پیدا شده است.
چند روز گذشت و از شرهانی و فکه، نیز هر روز خبرهای خوشی می رسید. شب بود،
مشغول خوردن شام بودیم که سردار تماس گرفت: «چه خبر؟» گفتم: «شهدا خودشان
را رساندند. درهای رحمت خدا باز شد.» گفت: «فردا صبح، شهدا را به تهران
بفرست.» از تعداد شهدا پرسید، گفتم: «هنوز شمارش نکرده ام.» و همین طور که
گوشی را با کتفم نگه داشته بودم، شروع کردم به شمردن: «16 تا فکه؛ 18 تا
شرهانی و.....که در مجموع 72 شهید هستند.» سردار گفت: الله اکبر! روز
عاشورا هم 72 نفر پای ولایت ایستادند.»
سعی کردم به بهانه ای معطل کنم تا تعداد شهدا بیشتر شود، اما نشد.
آسمان مال آنهاست - صفحه 50


ما چقدر پای ولایت ایستاده ایم؟
و تا کجا به پای آن میمانیم؟؟؟

<      1   2      

تمامی حقوق مادی و معنوی " یاد یاران " برای " رحیمی " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم