سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حمایت اصلاح طلب فراری از کشیش افراطی امریکایی در اهانت به قرآن

اگبر گنجی با نوشتن مقاله ای در سایت روز آنلاین به حمایت از عملکرد تری جنز کشیش افراطی امریکایی که با اهانت به قرآن کریم سعی در کسب شهرت برای خود داشت پرداخته. ...

دلسوزی برای صلح این توجیهیست که به بهانه آن منور زده های در فکر هر از گاهی به خیال خود سوار بر قاطر اندیشه میشوند و بر اسلام و مبانی آن میتازند . در تازه ترین این تاخت و تازها اکبر گنجی که خیال میکند خورشید از مغز او طلوع کرده و عالم را روشن نموده است با نوشتن مقاله ای در سایت روز آنلاین  به حمایت از عملکرد  تری جنز کشیش افراطی امریکایی که با اهانت به قرآن کریم سعی در کسب شهرت برای خود داشت پرداخته .
به گزارش پایگاه 598، این نویسنده فراری که گاه گاهی با نوشته هایش عرض خود میبرد و زحمت ما میدارد در شروع این مقاله خود به تعریف و تمجیدی سخت از تری جنز پرداخته گویی از برادری دفاع میکند که سالها به عشق هم زیسته اند او  چنین می نگارد:
یک کشیش کتاب مقدس مسلمان ها (قرآن) را به آتش می کشد. او متعلق به قبیله ی توسعه نیافته ی افغانستان نیست. او شهروند یکی از توسعه یافته ترین جوامع بشری(آمریکا) است. آری جامعه ی چند فرهنگی آمریکا موطن اوست. دیانت او دیانت غیر متساهل اسلام نیست، دیانت او، دیانت اهل مدارای مسیح است.
کاش آقای گنجی کمی تاریخ میخواندند و جنایات کلیسا را در دوره رنسانس و بعد از آن میخواندند چه قدر این برادران شما اهل مدارا هستند آنها با مدارای کامل مردم را در عراق و افغانستان کشتند چه قدر ویتنام پر مدارایی بود یادتان که نرفته چه قدر سیاهان آمریکایی مورد مدارای دوستان شما قرار میگیرند چه قدر جامعه پیشرفته ی مورد علاقه شما متمدنانه به کشتار کودکان در اقصی نقاط دنیا میپردازد چه مدارای خوبی با زنان و کودکان غزه داشتند.
 وی با طرح این سوال که این آتش زدن برای نشان دادن یا اثبات چه امری بوده است؟ خود پاسخ میدهد  او می خواست به مسلمانان یاد بدهد که متن مقدسشان ناروادار است، "دیگری" و "متفاوت" ها را تحمل نمی کند، متنی که اهل تحمل نیست را نباید تحمل کرد.
سپس با لحنی دلسوزانه اینچنین می نویسد : طبیعی است که کشیش مسیحی آتش خشمی را برانگیخته است، آتشی که بی گناهان را سوزاند، در یکی از ناتوسعه یافته ترین جوامع آتش نارواداری در نیستان سازمان ملل افتاد، چند نفر کشته و سر دو تن از بدن جدا شد، آری، اینها هیچ گناهی جز کمک به مردم فقیر افغانستان نداشته اند

سایت خبری تحلیلی فرهنگ انقلاب اسلامی


جدایی نادر از سیمین" مانیفست فتنه سبز برای تخریب نظام


شاید بهترین مولّفه برای شناساندن اصغر فرهادی کارگردان این فیلم این باشد که وی فیلمنامه نویس اثر جنجالی حاتمی کیا یعنی ارتفاع پست می باشد. فیلمی که یاد آور جمله معروف " انقلاب فرزندان خود را می خورد" بود. این بار فرهادی با آخرین ضلع مثلث خود یعنی "چهار شنبه سوری"، "درباره الی" ، " جدایی نادر از سیمین" باز گشته و در اتفاقی نادر، هم بهترین جوایز جشنواره بین المللی فیلم فجر در داخل را از آن خود کرده و هم جایزه خرس طلایی برلین را. برای اینکه فیلم را سطر به سطر و دقیقه به دقیقه مورد نقد و تحلیل قرار دهیم زمانی بسیار می خواهد اما برای بینندگانی که در این ایام دیدن این فیلم را انتخاب کرده اند کد هایی برای اشراف به ماهیت آخرین ساخته فرهادی و نیز اطلاع از کم و کیف آن داده می شود تا با دیدی باز فیلم را دیده و یا پس از دیدن تحلیل کنند. در یک جمله باید گفت:‌ فیلم فوق تنها یک اثر رئال اجتماعی نیست بلکه مانیفستی است از هر آنچه ضد انقلاب در این سالها علیه نظام مقدس اسلامی گفته و در مجامع جهانی داده زده است. این فیلم ماهیتی به شدت چند لایه دارد و از خواص آن تضاد در لایه هاست که بیننده را در پارادوکسی مرگبار فرو می برد که به طرز ماهرانه ای به تصویر کشیده شده است. این نکته را نباید فراموش کرد که اصغر فرهادی همواره با ابهام آفرینی و ایجاد شبهه و ظاهرا از طریق مشارکت اذهان بینندگان، بسیاری سوالات و اتفاقات را بی جواب رها می کند اما واقعیت امر اینستکه وی همیشه پاسخ به این ابهامات و شبهات را در لایه های زیرین ِ فیلمش برای ضمیر ناخودآگاه مخاطبان ارسال و در آن حک کرده است.

اولین نکته درباره این فیلم صحنه های آغازین آن در دادگاه است که سیمین (لیلا حاتمی ) از نادر ( پیمان معادی ) به دلیل همراهی نکردن با وی در سفر به خارج به دادگاه خانواده شکایت کرده و تقاضای جدایی از وی را دارد. در این صحنه سیمین برای اثبات ادعایش جهت همراه کردن دختر 11 ساله اش در این سفر می گوید: دوست ندارم دختر در این شرایط بزرگ شود. و سوال نادر از سیمین که می پرسد چه شرایطی ؟ اولین گام از سناریوی شبهه افکنی و ابهام تراشی اصغر فرهادی است. اتفاقات رخ داده در فیلم و دیالوگ های رد و بدل شده در دقایق بعد تا آخرین ثانیه های فیلم پاسخی پنهان به این سوال آشکار می دهد. فرهادی با نشان دادن دروغ های رد و بدل شده و فضای هرج و مرج حاکم در جامعه چنین القا می کند که سیمین نمی خواست دخترش در جامعه ای به شدت آلوده به ریا و دروغ و بی قانونی و خودکامگی زندگی کند.

دومین نکته، اشارات نادر برای خارج نشدن از کشور است. نشان دادن اینکه نادر به خاطر پدرش ( کهنسالی که نمادی از آب و خاک و مرز و بوم ما به شمار می رود ) و اشاره اش به تعلق خاطر به کشور و اینکه به علت چنین دلایل عامه پسندی از کشور خارج نمی شود نکته بسیار مهم و لایه ی بسیار پنهانی از این فیلم است. برای فهم دقیق این نیش و کنایه باید مروری داشت بر مناظره های نامزدهای انتخاباتی و سعی و تلاشی که کروبی و موسوی نامزدهای دیروز انتخابات ریاست جمهوری و دشمنان امروز نظام در تخریب وجهه دولت از خود به خرج می دادند. اینکه آنان خود را مُحق جلوه داده و با عاشقِ آب و خاک نشان دادن خود، دیگر رقبا و به صورت تخصصی دکتر احمدی نژاد را بی تفاوت نسبت به این مهم نشان می دادند. اینجاست که باید از سعی وافر فتنه گران سبز برای بالا بردن رقم فروش فیلم پرده برداشته و بر ماهیت چنین عملی واقف شد. هر چند فرهادی اشاره ای به رخدادهای پس از فتنه ندارد که در آن مشخص شد چه کسانی لاف وطن دوستی می زدند و چگونه دشمنان قسم خورده نظام شدند.

سومین نکته؛ انحرافیست که فرهادی در نشان دادن چهره مذهبیون از خود نشان داده است. راضیه(ساره بیات) را نباید به عنوان نماد مذهبی بودن در ایران پذیرفت. هر چند فرهادی سعی دارد چنین انگاره ای را به مخاطب بقبولاند. در چندین موضع از فیلم راضیه از پذیرش پول بابت دیه بچه خودداری می کند و این خودداری نه به خاطر تدین وی بلکه به دلیل این اعتقاد است که وی می گوید اگر پول را بگیرد بلایی سر بچه ام می آید. این یعنی نهایت اعتقاد به مذهب در جامعه ایرانی! حال اگر این اعتقاد به مذهب مورد قبول قرار گیرد پس تکلیف میلیون ها نفر از افرادی که کرور کرور پول حرام می گیرند و بلایی نیز سر بچه شان نیامده چه می شود؟ فرهادی به طرز زیرکانه ای رفتارهای راضیه در نپذیرفتن پول را به اعتقادات سطحی عوام و شانه به شانه زده خرافات گره زده و مذهبیون را عملا خرافاتی نشان داده است. در حالی که بایستی راضیه به  دلیل تشرع و تدین و نه اعتقادات کم عمق و سطحی از گرفتن پول حرام سر باز می زد. مضاف بر اینکه فرهادی تا آخر فیلم تکلیف پولی را که ادعا می شد راضیه دزدیده مشخص نکرد. این هم از همان ابهاماتی است که تیشه به ریشه مذهبیون و نماد به تصویر کشیده شده آن در فیلم یعنی یک زن چادری می زند. هر چند در ابتدای فیلم برداشتن پول توسط لیلا حاتمی بسیار ظریف نشان داده می شود اما قرار دادن آن در لایه های پنهان فیلم چندان نمی تواند غیر عمدی و بدون قصد باشد.

چهارمین مسئله: پیامی است که دختر نادر در پایان فیلم و در دادگاه به بیننده القا می لکند. دختری که در ابتدای فیلم نشان می دهد به دلیل شخصیت مثبت پدرش و اینکه قصد دارد مانع طلاق پدر و مادرش شود می خواهد در کنار نادر بماند در انتهای فیلم و پس از دیدن دروغ و انکار واقعیت پدرش عملا به گونه ای فضا را مدیریت می کند که حرف لیلا حاتمی در ابتدای فیلم درست از آب درآید و این شرایط آکنده از دروغ و بدی برای ترمه (دختر نادر) هم مسجّل شده و بیننده حکم به رفتن دختر همراه مادرش به خارج از کشور دهد.

آخرین نکته؛ مصائبی است که بر شهاب حسینی (حجت) وارد شده است. جمله وی که چندین سال دنبال حقش که ضایع شده بوده و در دادگاه ها هیچ کسی به فریاد وی گوش نداده ، یکی از صریح ترین رویارویی های فرهادی با دستآوردهای انقلاب در سی سال گذشته است. تصور کنید در جشنواره های بین  المللی که این فیلم در حال اکران است چنین تصویری از ایران به نمایش در آید آنگاه چه بلایی سر وضعیت حقوق بشر و نوع نگاه غربی ها نسبت به ایران خواهد آمد. فرهادی رسما بیننده را در جایگاهی قرار می دهد که به این نتیجه برسد که در ایران کسی به فکر محرومان و مستضعفان نیست. شعاری که بارها فتنه گران در دو سال گذشته و در سی و دو سال پس از پیروزی انقلاب سر داده اند.

وبلاگ اسرار


قبر این گل بوی گلاب می‌دهد



دستمال را آرام کشیدم به سنگ. آوردم جلو روبه‌‌‌روی صورتم نگه داشتم و نفس عمیقی کشیدم. بوی گلابی، همه وجودم را معطر کرد.

دوباره خم شدم روی سنگ قبر. باور کردنی نبود، سنگ قبر باز هم نم‌‌‌ناک بود. دیروز که شنیدم، باور نکردم، حالا هم که می‌‌‌بینم و می‌‌‌بویم، باور نمی‌‌‌کنم. البته برای ما. بیشترمان عادت داریم به ترس و وحشت از قبر و مرده، اما یادمان می‌‌‌رود که این‌‌‌جا بعضی‌‌‌‌‌‌شان مرده نیستند. اینها زنده‌‌‌اند و «عند ربهم یرزقون» حالا ما نمی‌‌‌فهمیم بحثش جداست.

گاهی کسی پیدا می‌‌‌شود مثل سید‌‌‌احمد که نشانه‌‌‌های زنده بودن و زندگی‌‌‌اش برایمان نمایان می‌‌‌شود.

بعضی می‌‌‌گویند: درحال نظافت حمام‌ها و سرویس‌های بهداشتی توی جبهه بوده و بمباران شده و همان‌‌‌‌‌‌جا شهید شده. وقتی درمی‌‌‌‌‌‌آورندش بوی گلاب می‌‌‌‌‌‌داده. حالا هم از قبرش بوی گلاب می‌‌‌آید.

عده‌‌‌ای دیگر می‌‌‌گویند همیشه زیارت عاشورا می‌‌‌خوانده و این معجزه امام حسین(ع) است.

بعضی دیگر هم از غسل جمعه‌‌‌های مداومش می‌‌‌گویند و طهارتش در دنیا را دلیل این کرامت می‌‌‌دانند.

حالا آدم اگر اهل گیر باشد، می‌‌‌خواهد بیفتد دنبالش که چرا و چگونه چنین شده. اما اگر دل بدهی به ماجرا، می‌‌‌‌‌‌روی و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشینی کنار قبرش؛ مثل ما دستمال را آرام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشی روی سنگ قبر و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوری جلوی صورتت نگه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری و نفس عمیقی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشی، سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ات را پر از عطر گلاب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. آن وقت که قلبت تندتر زد، احساس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنی یک چیزی هست فراتر از زنده بودن و زندگی که دیده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؛ چشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود؛ ولی هست. چون قلب آدم را به تپش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازد، مثل عشق.

سیداحمد(1) هرکه بوده و هر چه بوده آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌قدر خوب بوده که خدا گوشه چشمی کرده باشد به او و قبرش.(2) قبر با اینکه چندین بار سنگش عوض شده، ولی همچنان گلاب معطر تراوش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

خدا، خدایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش را به رخ ما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشد. حتما چون سیداحمد بنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بوده که خوب بندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش را کرده.

راستی، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانستید که سیداحمد 22 سال بیشتر ندارد؟

?

پی‌نوشت‌ها:

1. سیداحمد پلارک، فرزند سیدعباس متولد 1344 تهران و اصالتا تبریزی است. در سال 66 عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.

2. نشانی شهید سیداحمد پلارک، فرمانده آرپی‌‌‌‌‌‌‌‌‌جی‌‌‌‌‌‌‌‌‌زن‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گردان عمار لشکر 27 محمد رسول‌‌‌‌‌‌‌‌‌الله(ص): تهران، بهشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌زهرا، قطعه 26، ردیف 32، مزار 22


کتابهایی به پیشنهاد رهبر انقلاب+ دست‌خط

خداحافظ کرخه / داوود امیریان / انتشارات سوره مهر

مقام معظم رهبری درباره «خداحافظ کرخه» تقریضی نوشته اند و در آن آورده اند: «این کتاب شیرین و ساده، زندگی و احساس و جهت گیری های بسیجی را به خوبی تشریح می کند. نویسنده، که خود یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه است، با بیان بعضی از جزئیات به ظاهر کم اهمیت، آن امر مهم را تصویر و ترسیم کرده است. با اینکه جوانی کم سن و سال است، بسی پخته تر از عمر خود می نویسد و می اندیشد. گاه در نقل حوادث، تسلسل طبیعی و منطقی رعایت نشده است. باری این یکی از کتاب های خیلی خوب در مجموعه خاطره هاست.»

ادامه مطلب...

فقط باید اصل و اساس جمهوری اسلامی را نشانه بگیریم
«فریبا داوودی مهاجر» که عضو رسمی یکی از سازمان های معروف در زمینه براندازی حکومت های مخالف ایالات متحده است، با بیان اینکه «گره حرکت جنبش سبز تنها در صورتی باز خواهد شد که نوک پیکان آن به سمت قانون اساسی و تمامیت نظام نشانه رود»، صراحتاً خواستار براندازی جمهوری اسلامی ایران شده است.
به گزارش شبکه ایران، مشاور سابق وزرای دولت اصلاحات و همکار فعلی نهادهای وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا، در یادداشتی که برای یکی از سایت های رسمی این وزارتخانه نوشته، خواستار تغییر قانون اساسی ایران و حذف اسلام از آن شده است.
«فریبا داوودی مهاجر» در یادداشت خود، خطاب به «فرخ نگهدار» از برنامه ریزان اپوزیسیون در خارج از کشور که تفکرات مارکسیستی دارد، نوشته است: اخیراً جناب فرخ نگهدار در اظهارنظری پیرامون ضرورت اجرای بی تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی صحبت کردند بدون آنکه توضیح دهند در صورت اجرای مجدد و کامل این قانون قرار است چه اتفاق جدیدی به غیر از آنچه در32 سال گذشته رخ داده، بیفتد که ما از آن بی خبریم.
خانم «داوودی مهاجر » که سابقه عضویت در شورای مرکزی سازمان غیر قانونی ادوار تحکیم را در کارنامه خود دارد، «نگهدار» را به منفعت طلبی متهم کرده و ضمن سست اراده خواندن او، مدعی شده است که «از نظر من چنانچه ملت ایران تکلیف خود را با همین قانون اساسی مشخص نکند، هیچ تغییرکیفی در ایران رخ نخواهد داد.»
این عضو رسمی بنیاد NED که از سازمان های معروف در زمینه براندازی حکومت های مخالف ایالات متحده است، در بخش پایانی این یادداشت با بیان اینکه «گره حرکت جنبش سبز تنها در صورتی باز خواهد شد که نوک پیکان آن به سمت قانون اساسی و تمامیت نظام نشانه رود»، صراحتاً خواستار براندازی جمهوری اسلامی ایران شده است.
گفتنی است فعالان سیاسی، این سخنان خانم مهاجر را یکی دیگر از دلایل خود برای اثبات پروژه کودتای نافرجام مخملی در ایران عنوان کرده اند.

صبح صادق


<   <<   16   17      >

تمامی حقوق مادی و معنوی " یاد یاران " برای " رحیمی " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم